سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :140
کل بازدید :47241
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/9/29
1:45 ص
موسیقی
مسافر تاکسی آهسته روی شانه راننده زد و گفت همین بغل پیاده میشم. راننده
جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد و نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس

از
جدول کنار خیابان رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه. اما کنار یک مغازه توی
پیاده رو متوقف شد. برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل
نشد.

سکوت سنگینی حکم فرما شد تا این که راننده رو به مسافر کرد و
گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن. منو تا سر حد مرگ
ترسوندی"

مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی دونستم که یک ضربه کوچولو این قدر تو رو می ترسونه"

راننده
جواب داد: "واقعآ... راست میگی. تقصیر تو نیست. امروز اولین روزیه که به
عنوان یه راننده تاکسی دارم کار می کنم. آخه من 25 سال راننده ماشین بهشت
زهرا بودم…!