سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و بر پلیدیى که در پارگین بود گذشت و فرمود : ] این چیزى است که بخیلان در آن بخل مى‏ورزیدند . [ و در روایت دیگرى است که فرمود : ] این چیزى است که دیروز بر سر آن همچشمى مى‏کردید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :0
کل بازدید :47257
تعداد کل یاداشته ها : 60
03/10/16
8:0 ع
موسیقی
اسیر عشق


اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

نشستم گریه کردم ...              واسه دل خودم ...

واسه دل تو ...                   واسه غصه ی پاییز ...

 واسه تنهایی میخک توی دفتر شعرم ...    واسه سربلندی کاج تو زمستون ...

واسه پروانه که سوخت ...  

واسه شمعی که اب شد تا از قطره هاش یاد بگیرند که سوختن یک طرفه هم میتونه باش....


  
  

 

 

ای روی گلت شمع شــــب تـار کجایــــــی

 

آرام و قرار دل بی تـــــــاب و شکیبـــــــم

 

آرام  و قــرار دل بـی تـــــاب کجایــــــــی

 

گویم به  که مانــــی که خلایــــق بشناسند

 

در مشکل من  فاطمه رخســار کجایــــــی

هرجا که توهستی دل حسرت زده آنجاست

خود گوبه من خسته گو،ای یــارکجایـــــی


  
  

زیر گنبد کبود

جز من و خدا


کسی نبود



روزگار روبه راه بود


هیچ چیز


نه سفید و نه سیاه بود


با وجود این


مثل اینکه چیزی اشتباه بود



زیر گنبد کبود


بازی خدا


نیمه کاره مانده بود


واژه ای نبود و هیچ کس


شعری از خدا نخوانده بود



تا که او مرا برای بازی خودش


انتخاب کرد


توی گوش من یواش گفت


تو دعای کوچک منی


بعد هم مرا مستجاب کرد



پرده ها کنار رفت


خود به خود


با شروع بازی خدا


عشق افتتاح شد



سالهاست


اسم بازی من و خدا


زندگی ست



هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما

 
عجیب نیست


بازی ای که ساده است و سخت


مثل بازی بهار با درخت



با خدا طرف شدن


کار مشکلی ست


زندگی


بازی خدا و یک عروسک گلی ست...



  
  

!!! یا امام زمان کی میایی!!!

 

عصر یک جمعه ی دلگیر .دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است ؟
چرا آب به گلدان نرسیده است ؟
 
چرا لحظه ای باران نرسیده است ؟
 
و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ؟
 
 
 
به ایمان نرسیده است و غم عششق به پایان نرسیده است ؟ بگو حافظ دل
 
 
 خسته از شیراز بیاید.
 
 
 

بنویسدُکه هنوزم که هنوزاست چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟چرا کلبه ی احزان
 به گلستان نرسیده است ؟
 
 
دل عشق ترک خورد :گل زخم
 
 
 نمک خورد :زمین مرد:زمین مرد :خداوند گواه است. دلم چشم به راه است
 
 
و در حسرت یک پلک نگاه است.
 
 
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه
 
 
 خدایا برسد کاش به جایی: برسد کاش صدایم به صدایی ....
 
 
عصر این جمعه ی دلگیر .وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس .
 
 
 تو کجایی گل نرگس ؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است
 
 زجنس غم و ماتم .
 
زده آتش به دل آدم و عالم .مگر این روز و شب رنگ
 
شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای
 
 
 عشق مجسم که به جای نم شبنم بچکد خون جگر از عمق نگاهت .
 
نکند بازشده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت .
 
به فدای نخ آن شال سیاهت .
 
به فدای رخت ای ماه ! بیا .
 
 
صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله ...عزیز دو جهان یوسف در چاه .
 
دلم سوخته از آه نفسش های غریبت .دل من بال کبوتر شده .
 
خاکستر  پرپر شده .همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی  و
 
 
 سپس رفته به اقلیم رهایی :به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و
 
 
 
 خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت .
 
زیر رکابت ببری تا بشوم کرب وبلایی .:به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد نگهم خواب ندارد .
 
 
قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد .
 
 

 

  
  

"شب های خاطره"<\/h1>


خیلی گشته بودیم ، نه پلاکی ،نه کارتی ،چیزی همراهش نبودلباس فرم سپاه به تنش بود چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد .خوب که دقت کردم دیدم یه نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده . خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم روی عقیق نوشته بود "به یاد شهدای گمنام"


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >