سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن، برادرِ مؤمن است ؛ در هیچ حالی ازنیک خواهی برای او دست نمی کشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :63
بازدید دیروز :0
کل بازدید :47152
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/9/28
5:43 ع
موسیقی
اسیر عشق


اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها
مسافر تاکسی آهسته روی شانه راننده زد و گفت همین بغل پیاده میشم. راننده
جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد و نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس

از
جدول کنار خیابان رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه. اما کنار یک مغازه توی
پیاده رو متوقف شد. برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل
نشد.

سکوت سنگینی حکم فرما شد تا این که راننده رو به مسافر کرد و
گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن. منو تا سر حد مرگ
ترسوندی"

مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی دونستم که یک ضربه کوچولو این قدر تو رو می ترسونه"

راننده
جواب داد: "واقعآ... راست میگی. تقصیر تو نیست. امروز اولین روزیه که به
عنوان یه راننده تاکسی دارم کار می کنم. آخه من 25 سال راننده ماشین بهشت
زهرا بودم…!
  
  

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر جان؛ لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی !؟

بقیه در ادامه مطلب...


  
  
-این روزها که میگذرد، اسیر تلاطم بی رحم
و طغیانگر زندگی شده ام. خسته و پریشان. دست و پا میزنم بی آنکه حرکتی
کنم، فریاد میزنم بی آنکه کسی پاسخی دهد،

2-چند وقتی است درگیر کارهایی و چیزهایی شده ام که شاید برای اولین بار است تجربه شان میکنم، دورو برم پر شده از ....

3-خوشحالم از تک تک تجربه های جدیدی که
تجربه میکنم و به سراغم می آیند، چرا که من -اگر دست خودم بود- به سراغشان
نمیرفتم. پس خدایا ممنونم، "ببارید ای الطاف بیکران پروردگار"

 

سه دیدگاه  مختلف در مورد یک وضعیت ثابت،

 "زندگی ما را نگاهمان میسازد" ، از گفته های گهر بار خودم


  
  
روزی
روزگاری د خترکی فقیر دل به پسر پادشاه شهر بسته بود  آنقدر که روز و شب
در رویای او بود. دخترک آنقدر سر به عشق پسر پادشاه سپرده بود که هیچ مردی
در چشمانش جلوه نمیکرد. خانواده ی دخترک و دوستانش که از عشق او خبر
داشتند به وی توصیه می کردند که دل از این عشق ناممکن برگیرد. و به
خواستگارانی که مانند خودش فقیر بودند پاسخ دهد.اما او تنها لبخند میزد .


بقیه در ادامه مطلب ...


  
  
ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:
اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.
اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.
اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید.
اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید.
اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.
اگر  پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.
اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم !!!!

  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >